گرما بخشیدی یا سوزاندی؟

تولد انسان روشن شدن کبریتی است و مرگش خاموشی آن!

بنگر در این فاصله چه کردی؟

گرما بخشیدی...!؟

یا سوزاندی...؟!       

        

عشق به خدا

______________¤¤¤¤¤¤¤¤¤------------------¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤--------------¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_____¤¤¤¤¤----------------------¤¤¤-¤¤¤--------------------------¤¤¤
____¤¤¤¤¤--------------سلامی به لطافت عشق--------------------¤¤¤
___ ¤¤¤-----------پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنی است---------- ¤¤¤
__¤¤¤-------------------------------------------------------------------¤¤¤
__¤¤¤--به نام دوست که زندگی و زیبایی لایق اوست----------------- ¤¤¤
__¤¤¤------بی شک مرگ پایان کبوتر نیست-------------------------- ¤¤¤
__¤¤¤----------در اوج نیاز و بی نیازی هیچگاه خدا رو از یاد مبر--------¤¤¤
__¤¤¤--او در همه لحظه ها در کنار توست کافیست صدایش بزنی----¤¤¤
___¤¤¤-------------اوست که به هر چیزی حس بودن می بخشد----¤¤¤
____¤¤¤------------------اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ --------¤¤¤
______¤¤¤-------------------سکوتم سرشار ز فریاد است--------¤¤¤
________¤¤¤------------------سرشار ز شکر و سپاس-------¤¤¤
__________¤¤¤------به کلبه تنهای هام سر بزن--------¤¤¤
___________¤¤¤¤--------لبت خندون، دلت شاد---¤¤¤¤
_______________¤¤¤---------زندگی به کام------¤¤¤
__________________¤¤¤-دلت سر شار از-¤¤¤
_____________________¤¤عشق به خدا¤¤
________________________¤¤¤¤¤¤¤
_________________________¤¤¤¤
__منتظر قدوم همیشه سبزتم__ ¤¤
________مهرت پایدار________¤

دل دریایی

بعدِ یک عمر سکوت

دلِ دریاییِ من

میلِ طوفان دارد

سرِ طغیان دارد

روزها تلخ و ملال انگیز است

میرسد روز به ماه

میرسد ماه به سال

و زمان می گذرد

یک طلوعِ دیگر

یک غروبِ دیگر

این منم خسته ، پُر آه

منتظر، چشم به راه

با خودم می گویم

هیچکس ، حالِ مرا می داند ؟

هیچکس ، از دلِ تنهای منِ دلخسته

خبری می گیرد ؟

هر کسی میآید ، داستانی دارد

حرفی از شادی و اندوه و ملال

هر کسی می آید

قصه از شادی و غمهای خودش میگوید

لحظه ای بعد ، سبکبال و رها می گذرد

باز روزِ دگری می آید

این یکی شوقِ بهاران دارد

آن یکی غصه فراوان دارد

و زمان می گذرد

این منم مانده زِ راه

خسته و زار و تباه

با خودم می گویم

که کسی از دلِ من

خبری می گیرد

تا که من ، لب به سخن باز کنم

قصه ی تلخِ خود آغاز کنم

و بگویم به همه

که دلم می خواهد

ختم این زندگیِ پوچ کنم

همزمان با سفرِ چلچله ها کوچ کنم

زخمِ سر بسته ی دل باز کنم

از کنارِ همه پرواز کنم

لبِ من سوخته از آتشِ پی در پیِ آه

مانده ام نیمه ی راه

دلِ دریایی من

میلِ طوفان دارد

سرِ طغیان دارد

باز روزِ دگر از راه رسید

هر دو دستم در کار

و دو چشمم در راه

با خودم می گویم ، که کسی از دلِ من

خبری می گیرد ؟...

 

غزل

اگر به جای اشک  از چشمها غزل می بارید می دیدی

که من بلند ترین غزلِ دنیا را سروده ام .

 

سرخی شقایق

گاهی آنقدر خون می بارم ،

که چشمانم تمامِ دشت را میشوید

گاهی دلم برای یک لبخند هلاک میشود

گاهی برای یک لحظه شادی روحم پر میکشد

اشکم در تمام دشت جاری می شود 

 آیا تو هم گلِ شقایق سیراب میشوی ؟

به رنگِ رخسارت نگاه کن

سرخیِ خونم را خواهی دید...

حضور آفتاب

 ای حضـورِ تــو ظهورِ آفتــاب

 بردلِ تاریکِ من ، يكدم بتـاب

هدیه ی خدا

تلخی ِ روزگار را با شیرینی ِ امید بیامیز،آنوقت کمي

معجون ِصبوری به آن اضافه کن و زندگی را

چون شرابی ناب بنوش و مستِ جام ِ هستی باش

زندگی هدیه ی ارزشمندی از جانبِ خداست

مناجات

هرشب غـرق درخیالت بـا روحی سرگردان پـرسه میزنم .گاهی می نشینم و بـاغ را 

نظاره میکنـم ،زمانی قـدم مـیزنـم و بـا خـود نجـوا مـیکنم ، ساعتـی می نــویسـم و 

می اندیشم و مست میشوم از حضورت .شب از نیمه میگذرد ،جسم ِ نیمه جان را 

بـه بستر می کِشـانم اما روحم در بندِ جسم نیست و لحظه ای آرام و قرار ندارد .

ساعتی نمی گذرد !دوباره از سوی تو گویی کسی صـدایم مـیکنـد ، دوباره دلم 

بیقرار می گردد .

حسرت و گریه ...

چشمهـا در حسرت و گریان ِ تـو

                           ســوختــم در آتـش ِهجـران ِ تـو

طاق شـد صبـر و قـرار و طاقتم

                          چاره ی دردم تویی ، قـربان ِ تـو

آتشـی در کلبــه ی  احــزان ِ دل

                           روشن ست ازشعله ی پنهانِ ِ تـو

در کــویــر ِ آرزوهــا ســوختــم

                           دلخـوشم بـرسـایه ی مژگان ِ تـو

من کـویـر و تـو سحـابِ رحمتی

                            سبـز می گردم من از باران ِتـو

گـر بمیرم در کنارت نیسـت غـم

                           زنــده گـردم بـاز در دستـان ِ تـو

زندگی مرگست اگرروزی چکم

                           همچواشک ازگوشهء چشمانِ تو

دستِ سجـاد است و مهدی دامنت

                           بــر نـدارم دسـت از دامـان ِ تـو

حیف این جمعه هم تموم شد ...

این جمعه هم تموم شد ... |

اما بازم خبری نشد (؟)(!)

این جمعه هم از دیدن رویت خبری نیست
دیگر نفسم هم، نفسِ معتبری نیست
رد می شود این جمعه و تا لحظه آخر
از آمدن سبز تو اما اثری نیست
ای شاه کلیدِ همه قفلِ قفسها
مرغان قفس را تو نباشی که پری نیست …

این جمعه هم نیومدی!

چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی
چه بغض ها که در گلو رسوب شد نیامدی

خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بت شکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی

برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم، نه
ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی

تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام
دوباره صبح، ظهر، غروب …

نه آقا! دیگه شعر را ادامه نمی دم! چون هنوز غروب نشده! هنوز هم نگاه ها به در هست! هنوز هم منتظر ظهورتون هستیم!

آقا امروز روز جمعه هست! همون روزی که ما را به مهمونی دعوت کردید! همون روزی که ما را راه دادید. آقا مگه پیامبر راستین ما (ص) نگفته اگه یک روز هم مونده باشه خدا آنقدر اون روز رو بلند می کند که شما بیاید! آقا الان نزدیک های غروب جمعه هست!

آقا اومدم شما را به جان مادرتون قسم بدم، آقا بیا! آقا بغض های ما نمی تونه مثل بغض علی (ع) تو چشمامون خار بشه! نمی تونیم با این رسوب های تو گلومون نفس بکشیم! آقا اگه امروز نیای دوباره به غم ما اضافه می شه ها، غریب تر میشیم!!

نه! نه! آقا نیا! آقا ما خودمون را آماده نکردیم! آخه فقط دعا کردن که نشد کار! آقا چکار برای ظهورت کردیم! چقدر به نمازهامون، روزه هامون ، خمسمون، زکاتمون اهمیت می دیم!! نه آقا نیا! آقا اگه بیای همون بلایی سرتان می آید که سر امام حسین(ع) آوردند! دعوتش کردند اما وقتی آمد کشتند، دزدیدند…

اللهم عجل لولیک الفرج

امروز در تاریخ: 10/06/1391 روز جمعه ساعت 14:50 دقیقه

هنوز هیچ خبری از آقامون نیستـــــــــــ٫

یا مهدی صاحب الزمان (عج)

جمکران

ترسم از اون روزیه که تو بیایی و من تو خاک باشم آقا…
ترسم از آن روزیه که تو بیایی و من نباشم آقا…

آقا این دل ها گرفته! این دل ها مرده! این دل ها خسته شده…

کجایی آقا؟ سخته؟؟ آقا این جمعه هم داره می ره! آقا پس کی میای؟؟ آقا انگار یادمون رفته جای تو خالیه…

انگار گناهامون رو این دل ها رو سخت گرفته آقا…

آقا شما امید مادری! شما امید زینبی…. شما عزیز خدایی…

خدا کند که بیایی…

سری به نیزه بلند است، سر برادر زینب
خدا کند که نباشد سر برادر زینب…


 اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم عجل لولیک الفرج



یا صاحب الزمان… یا اباصالح …. یابن الزهرا (س)… بأبی أنت و أمی…

آقا منو نا امید نکن

تنها آرزو ام دیدار شماست

زیارتت به یه دنیا می ارزه

السلام و علیک یا ضامن آهو

شـاه شـوم، مـاه شـوم، زر شوم *  در حـرمـتت بـاز کـبوتر شـوم

اى مـلک الـحاج ، کـجا می روى * پشـت بـه این قبله چرا می روى؟

سـعى در ایـن مروه صفا میدهد * خـاک بـهشت اسـت، شفا میدهد . . .


ضامن آهو٬ هرکی میخواد بیاد پابوست٬ بطلبونش

خدایــــــا کسی را ناکام از این دنیا نبر

بذار حداقل صاحب زیارت هشتمین امام بشه

برای سلامت کسایی که در راه رفتن به زیارت خورشید هشتمه همین الان 8 تا صلوات بفرست

خوش به سعادتشون٬ ضامن آهو! ما را طلب نمی کنی؟ ...

السلام و علیک یا موسی بن الرضــا (ع)